باز باران محمود سیف
??باز باران ??
باز باران
باز ناله
آه و افغان فراوان
می خورد بر بام گونه
من درون خویش تنها
ماتم و غم
دیده پر آب
رود اشکم راه فتاده
از درون چشمه پیدا
هر دم و هر بازدم هم
هق هقی گردیده همراه
رقص لبها
مشت و سیلی
آسمان صورتم هم گشته نیلی
یادم آرد روز باران
گردش چشمان به هر سو
زیر طاق هر دو ابرو
بر لب جو
در دلم شوری و غوغا
بر دو راهی
زار و خسته
دست بسته
یک دو سایه ایستاده در کنارم
پر افاده
با قلاده
گاه گاهی تازیانه می خورد بر پشت و سینه
صورتم از مشت و سیلی گشته نیلی
زمزمه می کرد با من هق هق من
سیل باران
با دو صد شعر و ترانه
چشمه ها جاری زهر سو
شد خروشان
قطره ها گردیده دریا
سیل جاری گشته از جو
جویی از خون
رودخانه
از کرانه تا کرانه
زیر پوتین های سایه
از خیابان تا به کوچه
زمزمه آرام آرام
گشت فریاد
مشت با وی گشته همراه
کوی و کوچه
برزن و هر راه و بیراه
مرگ پوتین مرگ سایه
مردن هر تازیانه
با دو پای پر ز تاول
می دویدم شاد و خرم
قطره ها هم چون شکوفه
می زند هر جا جوانه
گشته دریا
شد روانه
دست من می گشت رنگین
از سپیدی، سبزی و سرخی لاله
هر چه را دیدم من آنجا بود دلکش بود زیبا
از افق سر زد طلوع تیغ تیز روشنایی
مرگ سایه مرگ ظلمت
مرگ دیو و تازیانه
بر لبم آمد شکوفه رقص رقصان
هق هقم دیگر نه ناله
گشته فریاد
می خورد بر بام هر کاخ و فسانه
باز باران
باز باران
کرده ویران شادی اما می رود خانه به خانه
می دهد مژده طلوع صبح صادق
زندگی آمد دوباره
پاره می کرد ابر با غرش
نسیمی با ترانه
با فرشته تو بخوان اینک
سرود عاشقانه
از رهایی
از طلوع زندگی و شادمانی
باز باران
باز باران
زندگانی
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا
گر تو هم قدرش بدانی
شعر باران: محمود سیف
????????????????????
https://t.me/joinchat/AAAAAEU5epRPfgwDTQB3wQ