سروده شبیخون از محمود سیف
** شبیخون**
درنگی کن که بر دارم تفنگم
ببندم من قطار پر فشنگم
زنم بر قلب دشمن تا که بیند
چه غوغایی شده از رزم و جنگم
بیا بنگر هم الوار و هم اکراد
سپاهی صف شکن ازتیپ و هنگم
به حیله از درون و از برون کین
شبیخون کرده ما را عرصه تنگم
بیا با هم ز این وادی برانیم
به صحرا شیر و در دریا نهنگم
زده بر ریشه ایل و تبارم
خدایا قدرتی ده پای لنگم
لر و کرد و بلوچی ای برادر
دهم سر در رهت چونان پلنگم
کنم من پشت گر بر دشمن دون
نماند جز به عالم نام ننگم
اگر کرکس زند پر بر دیارم
به زیر آرم عقاب تیز چنگم
چه رنگین پرچمی در اهتزاز است
سفید و سبز و سرخ زیبای رنگم
چه خوش باشد که بر روی مزارم
زند نعره به گیتی شیر سنگم
خدایا سیف را از ملک ایران
جدا هرگز مکن تا روز مرگم
شعر : محمود سیف. شهریور 94