سروده: کوی یار از محمود سیف
*** کوی یار***
به هر سویی نظر کردم نشانی دیدم از کویت
قد و بالای طنازت، زنخدان و مهین رویت
چو پروانه همه عشاق گرد شمع تو جمع اند
مثال گل عزاری تو، همه مدهوش از بویت
کجا آرام گیرم من...؟ کنار آن سیه چشمان
کمی بالاتر از گونه، به زیر طاق ابرویت
چو جاری ژاله درّین کنی از نرگس مستت
چه عاشق ها که می چینند لاله از لب جویت
نشستم بر لب لعلت، زهش آرام بوسیدم
که نا گه آن کمان تو، فکندم سوی گیسویت
زدم چنگی به تاری، تا که تاری آمدی چنگم
شدم مستانه از بویت، اسیر تاری از مویت
تکان دادی و نا گه شد هراسان طره و زلفت
رها شد تار از چنگم، فتادم روی بازویت
پری هر شب خوابم، چه افسون کرده ای ما را
پریشان خاطرم کرده کلام و ورد جادویت
گرفتی جان من اما مسیحایی دمیدی تو
همین را به که تا محشر نگاه سیف بر سویت
**شعر: محمود سیف - 1397/12/7**